روزهای انتظار
تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق میخوانند و .... دقایق برای ساعتها نجوا میکنند و.... ساعتها ،روزها را به بازی میگیرند و... روزها ،ماه ها را و... وماهها..... سالها را و اینچنین میشود که ایام میگذرد و من و بابایی نیز اینچنین روزهای تنهایی و بی قراری از بی تو بودنمان را میگذراندیم؛ تا اینکه خداوند تو را به ما هدیه داد.تو که هر روز در درون من رشد میکنی و قلب زیبایت پا به پای قلب من میتپد و تمامی لحضات ما را به خود اختصاص دادی واما اکنون من میخواهم با هزار روایت بی الفبا حضور تو را در زندگی شیرینمان ترسیم کنم
نویسنده :
لیلا
15:34