سونوی آنومالی
عزیزکم،روزها رو سپری کردن و انتظار دیدنت را کشیدن هم برایم شیرینی دارد هم بسیار سخت است.یکی از این روزهای پر انتظار یکشنبه 13 اسفند ماه 1391 بود .ساعت 8:30 وقت داشتم .با بابایی به سمت مطب رفتیم و بعد از اندکی انتظار نوبتم شد.بی معطلی روی تخت خوابیدم وتا دوباره نظاره گر صورت ماهت باشم.بی صبرانه منتظر خانم دکتر بودم تا سونوگرافی را شروع کند ،در ابتدا به خاطر دردهای زیر شکمم دکتر سونوی واژینال انجام دادن و بعد از اندازه گیری طول سرویکس انتظار به سر رسید.دکتر مشغول سونو شد و مامانی پشت سر هم از دکتر سوال میپرسید.اول از وضعیت قلبت و ضربان قلبت از دکتر پرسیدم و از ایشون خواستم تا برام اکو قلب جنین انجام بدن؛خانم دکتر هم که از استرس من خبر دا...
نویسنده :
لیلا
15:53