نفس مامان

اولین حضور گرمت

1391/10/27 15:00
نویسنده : لیلا
82 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه شب ؛دوم آذر 1391 با بابایی رفتیم بیرون.فردای اون شب قرار بود برای تعطیلات محرم بریم مسافرت. چند روزی بود به حضور تو شک کرده بودم اما جرات هیچگونه تستی را نداشتم ،تا اینکه تو مسیر بابایی از داروخانه بی بی چک گرفت.اونشب من و بابایی تا خود سحر باهم صحبت کردیم ،همه چی توام بود گریه و خنده و ....تا ساعت 4 صبح، قرار بود یک ساعت دیگه حرکت کنیم.بعد از اتمام صحبتها و ... بابایی رفت حمام تا دوش بگیره و منم بی بی چک و برداشتم و تست رو انجام دادم.خدایااااا دل تو دلم نبود .اصلا نمیتونم اون لحظه رو توصیف کنم .وااای خدای من دوتا خطش پررنگ شد.یعنی + یعنی اعلام قطعی حضور تو .اصلا طاقت نیووردم ،رفتم پشت در حمام و در زدم ؛تا بابایی در و باز کرد با دستای لرزون و لبخند بی بی چک رو نشونش دادم  .بابایی جلو اومد و بوسم کرد و گفت:  نه !!!!!!یعنی مثبت شد ؟ چشاش از خوشحالی برق میزد .وااااااااااااااااای عزیز دل مامان چقدر با اومدنت به زندگیمون خدا را شاکرم.

بابایی از حمام بیرون اومد و دوباره همدیگه رو بوسیدیم و هیچ کلامی بینمون رد و بدل نمیشد بجز یه عالمه نگاه .نگاههایی پر معنا و قشنگ .که شاید بگم زیباترین نگاههای دنیا بودن

از بی بی چک عکس انداختم واون  اولین عکس یادگاری از بودنت،از حضور گرمت تو خونه بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نیلوفر
26 دی 91 17:52
مبارک باشه عزیزم. انشااله که به سلامتی روزهای بارداریت طی بشه و هر چه زودتر نی نی سالم و خوشگلت و در آغوش بگیری


ممنونم نیلوفر جونم.امیدوارم هرچه زودتر خبر بارداری خودتو بهم بدی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد