تولد بابایی
پنجشنبه 30 آذر ناهار خونه بابا بودیم و بعد از ناهار یه استراحت کوچولو کردیم و با بابایی قرار گذاشتیم برای تولدش اول بریم خرید و بعد هم شام بریم بیرون .با بابایی رفتیم فردوسی و از همون مغازه همیشگی یه شلوار خیلی خوشگل خریدیم و شام هم به پیشنهاد من رفتیم خانه کوچک.وای خیلی شب خوبی بود خیلی خوش گذشت و خیلی عالی بود بخصوص اینکه بیشتر موضوع صحبتمون حضور یه فرشته کوچولوی دوست داشتنی تو جمعمون بود .اون شب ؛شب یلدا بود .اومدیم خونه و تا نصفه های شب پای برنامه های تلویزیون بودیم .
خدایا شکرت امسال جشن تولد همسر عزیزمو سه نفری برگزار کردیم.
عزیزم تولد مبارککککککککککککککککککککککککککککککک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی